loading...
خاربن ( ادبی )
مریم بازدید : 611 سه شنبه 03 آذر 1394 نظرات (2)

افشین یداللهی (زاده دی ۱۳۴۷ در اصفهان)،

پزشک متخصص اعصاب و روان و از ترانه‌سرایان اهل ایران است.

پدر افشین یداللهی از بزرگان شهرایزدخواست بوده است و مادر وی نیز اهل اسفرجان است.

خانه ی ترانه

یداللهی چندین سال است که اداره انجمنی به نام خانه ترانه را برعهده دارد. خانه ترانه در سال ۱۳۸۰ با همکاری ترانه‌سرایانی از قبیل سعید امیر اصلانی، بابک صحرایی، یغما گلرویی، افشین سیاهپوش، نیلوفر لاری‌پور، محمدرضا حبیبی و افشین یداللهی راه‌اندازی شد. این جلسات به خواندن ترانه، نقد ترانه و جلسات کارگاهی اختصاص می‌یافت. جلسات خانه ترانه سپس به فرهنگسرای قانون و پس از آن به فرهنگسرای شفق انتقال یافت.

در طی سال‌های گدشته به‌تدریج ترانه‌سراهای مؤسس خانه ترانه به دلایل مختلفی از آن جدا شدند و افشین یداللهی تنها فرد باقی‌مانده از هیئت مؤسس این انجمن است که بعد از این اتفاق همچنان اداره خانه ترانه را بر عهده دارد. جلسات خانه ترانه در فرهنگسرای شفق تاکنون از اثربخش‌ترین جلسات اجرایی بوده و همکاری آهنگسازانی از قبیل بابک بیات و داریوش تقی‌پور را نیز درپی داشته است.

 

در ادامه ی مطلب نمونه ای از اشعار زیبا و لطیف این شاعر معاصر را می خوانیم

 

                                                               

نمونه هایی از اشعار بسیار زیبای شاعر

از کفر من تا دین تو ، راهی به جز تردید نیست !

دلخوش به فانوسم مکن ، اینجا مگر خورشید نیست ؟...

 

با حس ویرانی بیا ... تا بشکند دیوار من

چیزی نگفتن بهتر است ، تکرار طوطی وار من

 

بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود 

حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود

  

با عشق آنسوی خطر ، جایی برای ترس نیست

در انتهای موعظه ... دیگر مجال درس نیست

 

کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود

چیزی شبیه معجزه ... با عشق ممکن می شود

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط روزبه در تاریخ 1394/09/06 و 14:02 دقیقه ارسال شده است

سلام و درودبر شما خانم مریم:
کاری جدید،نو وجالبی را به نمایش گذاشته ایدقابل تقدیر وتشکر از شماست تا
اطلاعاتی راجع به شعرای دیگر دراختیارمان قرار میدهید،سپاسگزار از اطلاع رسانی شما.
خانم مریم، از اشعارخودتان دور افتاده ایم ،ممنون میشوم اگر شعرجدیدی
درسایت بگذارید،سپاسگزارم از زحمات شما.

این نظر توسط پریسا در تاریخ 1394/09/05 و 19:34 دقیقه ارسال شده است

سلام معلم عزیزم دلم خیلی واسه تدریس و پرسش هاتون تنگ شده مخصوصا اون سوتی ها خودتون که میدونید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! شعرش قشنگ بود من هنوزم بی صبرانه منتظر اشعار قشنگتونم



گلی از شاخه اگر می چینیم
برگ برگش نکنیم
وبه بادش ندهیم
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم
وشبی چند از آن
هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم
شاید از باغچه کوچک اندیشه مان گل روید......


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
آدم ها بلاخره یک روزی ، یک جایی در یک لحظه تمام می شوند . نه که بمیرند .... نه . جوهر احساسشان تمام می شود .(ناظم حکمت ) .... من هنوز جوهر احساسم تمام نشده ، بغض می کنم ، اما گریه نمی کنم ، می نویسم .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 89
  • کل نظرات : 140
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 49
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 349
  • بازدید ماه : 248
  • بازدید سال : 13,121
  • بازدید کلی : 234,089
  • کدهای اختصاصی
    MeLoDiC

    جاوا اسكریپت