آدم های این دوره چروکیده زاده می شوند ، بی آن که نشاط بهار را دریابند و بدون آنکه از عشق
تابستانی آغوشی داغ شوند ، پژمرده می شوند . پاییزی می شوند بدون دل انگیزی پاییز و پیش از آن که
لذت زندگی را دریابند ، تن به زمستان می دهند .
غروب باشد و خیابانی که نه به چهارراهی می رسد ، نه به میدانی و نه به هیچ چیز دیگر
خیابانی مفروش با برگ های چروکیده و آتش گرفته ی پاییزکه هربار بی رمق ، از سر درد زیر پای تو
و هزار رهگذر دیگرناله ای از نای دل می کشند و خاموش می شوند .
خیلی ها، خیلی وقت ها دل به همین صدای پاییز هم نمی دهند ، صدای خرد شدن ها را نمی شنوند ،
سوز سرما را حس نمی کنند چرا که خودشان پر از دردند ، خسته اند .
تو هم یکی از همان هایی ...
و من هم ...
خسته ایم از ناله کردن ها و دردها ، گوشمان پر است از صداهای مبهم و آشکار ، دور و نزدیک از
کسانی که شکسته اند که خرد شده اند .
تا به حال از خودت پرسیده ای از چه چیزی یا زیر پای چه کسی خرد شده اند ؟
نه . معلوم است که نه . مهم نیست ، حوصله اش نیست و خیلی چیزهای دیگر.
پیش ترها وقتی آدم ها از زندگی کردن و زنده ماندن ، می بریدند و نای ماندن نداشتند و
گوش شنوایی برای درددل نمی یافتند ، شروع می کردند با خود بلندبلند حرف زدن .
وقتی بچه بودم بارها و بارها این کسان را دیده بودم ؛ اول با دیدنشان شگفت زده می شدم و با خود می
پنداشتم که دیوانه اند ، کمی بعد دیدارشان برایم عادی شد و گاهی از سر بی خیالی و بچگی بهشان می
خندیدم .
حالا اما آدم ها ، دیگر حتی حوصله ی صدای خودشان را هم ندارند .
برای همین لال می شوند ؛ گوششان از شنیدن درد خسته است پس کر می شوند ، زیبایی هم برای دیدن
نیست ......... کور........ به راه خود ادامه می دهند .
راه .... راه !؟ چه می دانم راه یا چاه ، چه فرقی می کند وقتی راه همان بیراه باشد . برای چنین مسیری
چه فرق دارد چشم داشته باشی یا نه ؟
آدم های این دوره چروکیده زاده می شوند ، بی آن که نشاط بهار را دریابند ، بدون آنکه از عشق
تابستانی آغوشی داغ شوند ، پژمرده می شوند . پاییزی می شوند بدون دل انگیزی پاییز و پیش از آن که
لذت زندگی را دریابند ، تن به زمستان می دهند .
حالا وقتی در خیابانی قدم می زنی حواست به صدای خرد شدن برگ ها باشد . سرت را بالا بیاور .
به دیگران نگاه کن . از چشمان غمگین و بی روحشان فرار نکن . لبخند بزن و با نگاهت بهشان بفهمان
که می فهمی ، که درکشان می کنی .
با تمام نیرو هوای بارن خورده را تنفس کن واز بخار نفست برای همان یکی دو ثانیه لذت ببرهمان طور
که وقتی بچه بودی هیجان زده می شدی و بگذار دیگران هم در شادی کوچکت سهیم شوند